00491755234725

نامه سرگشاده – بخش هفده: ویدئو کنفرانس یا خاله بازی اینترنتی!

نامه سرگشاده – بخش هفده: ویدئو کنفرانس یا خاله بازی اینترنتی!
خلاصه

اینهمه طبل و شیپور جلسه رسیدگی از طریق ویدئو کنفرانس چیزی نبود جز یک مکالمه موبایلی با بازپرس پرونده! البته اگر وکیل ما در زمان این به اصطلاح جلسه در کنار بازپرس نبود آن خانمها حتی نمی توانستند مطمئن باشند آن ور خط واقعاً بازپرس پرونده است! یک تماس اسکایپی یک طرفه هم همزمان برقرار شده بود که از آن طرف ظاهراً بازپرس شکل و شمایل «متهمان» را می دید ولی «متهمان» فقط شکل و شمایل خودشان را می دیدند! تازه برای برقراری همین ارتباط تصویری یک طرفه هم اینترنت یا از طرف زندان قطع بود یا از طرف دادسرا! جناب بازپرس هم مطالبی از وبسایت ما را گلچین کرده بودند و خواستار توضیح درباره آنها بودند، بدون توجه به این که ما چند هزار مطلب موجود در این وبسایت را از حفظ نیستیم و ایشان باید آن مطالب را به رویت ما برساند! در این استان آدم فضایی ها این خاله بازی اسمش هست جلسه رسیدگی!! جالب است که جناب بازپرس (دادیار سابق) برای بازجویی به یک مکان نامعلوم تشریف می برند ولی به زندان نمی روند! تازه معلوم نیست که چرا زندانیان را به دادسرا اعزام نمی کنند؟ آیا سفینه فضایی شان پنچر شده یا دادسرا در سیاره دیگری است؟! به وکیل آن خانمها گفته شده بود که همه مکالمات ویدئو کنفرانس بعداً پیاده شده و به امضاء متهم می رسد! که البته یک مکالمه موبایلی چنین امکانی را فراهم نمی کند و اگر لوایح وکیل و خود آن خانمها نبود کلاً هیچ اثری از «دفاعیات» وجود نمی داشت. حال تصور کنید مردم عادی – که اغلب وکیل هم ندارند – در آن استان چگونه مورد «دادرسی» قرار می‌گیرند.

21 8 02

  • ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و عرض ادب

اینهمه طبل و شیپور جلسه رسیدگی از طریق ویدئو کنفرانس چیزی نبود جز یک مکالمه موبایلی با بازپرس پرونده! البته اگر وکیل ما در زمان این به اصطلاح جلسه در کنار بازپرس نبود آن خانمها حتی نمی توانستند مطمئن باشند آن ور خط واقعاً بازپرس پرونده است! یک تماس اسکایپی یک طرفه هم همزمان برقرار شده بود که از آن طرف ظاهراً بازپرس شکل و شمایل «متهمان» را می دید ولی «متهمان» فقط شکل و شمایل خودشان را می دیدند! تازه برای برقراری همین ارتباط تصویری یک طرفه هم اینترنت یا از طرف زندان قطع بود یا از طرف دادسرا! جناب بازپرس هم مطالبی از وبسایت ما را گلچین کرده بودند و خواستار توضیح درباره آنها بودند، بدون توجه به این که ما چند هزار مطلب موجود در این وبسایت را از حفظ نیستیم و ایشان باید آن مطالب را به رویت ما برساند! در این استان آدم فضایی ها این خاله بازی اسمش هست جلسه رسیدگی!! جالب است که جناب بازپرس (دادیار سابق) برای بازجویی به یک مکان نامعلوم تشریف می برند ولی به زندان نمی روند! تازه معلوم نیست که چرا زندانیان را به دادسرا اعزام نمی کنند؟ آیا سفینه فضایی شان پنچر شده یا دادسرا در سیاره دیگری است؟! به وکیل آن خانمها گفته شده بود که همه مکالمات ویدئو کنفرانس بعداً پیاده شده و به امضاء متهم می رسد! که البته یک مکالمه موبایلی چنین امکانی را فراهم نمی کند و اگر لوایح وکیل و خود آن خانمها نبود کلاً هیچ اثری از «دفاعیات» وجود نمی داشت. حال تصور کنید مردم عادی – که اغلب وکیل هم ندارند – در آن استان چگونه مورد «دادرسی» قرار می‌گیرند.

در یک خاله بازی اینترنتی دیگر هم «محتوای» آن دادرسی به امضای متهمین رسید. آن «محتوا» هم خلاصه می شد در اطلاعات هویتی آن اشخاص و آدرسها و اینجور چیزها. نه حرفهایی که بازپرس زد و نه جوابهایی که متهمان دادند هیچ انعکاسی در پرونده نداشت.

در زمان امضای این صورت جلسه هم مرد بیچاره ای از آن جلسات به اصطلاح دادرسی از طریق ویدئو کنفرانس داشت که در وسط کار نه تنها اینترنت که حتی موبایل هم قطع شد و آن فلک زده از طریق تلفن ثابت با دادگاه صحبت کرد. بعد از این مکالمه تلفنی هم گفت «من ۷ سال است که در شهرهای مختلف دادگاه داشته ام و تا حالا یک چنین بساطی ندیده بودم». او همزمان دستهایش را به علامت تحقیر تکان میداد.

تازه همین خاله بازی ها هم به مدد یکی دو سرباز وظیفه بخت برگشته انجام می گرفت که بلد بودند به اینترنت وصل شوند. جای تعجبی هم ندارد، فکرش را بکنید در سازمان زندان های استان مازندران یک ردیف استخدامی درست کنند به نام «خاله بازی با اینترنت» با حقوق مکفی!! بعد ایلان ماسک می خواهد توریسم کره ماه راه بیاندازد؛ خبر ندارد که برای یک crew شش نفره دولت سفر سی روزه مجانی با سه وعده غذا و جای خواب فراهم می‌کند! من نمی دانم چرا مقامات از این امکانات کشور گل و بلبل ایران استفاده نمی کنند.

زمانی که در جلسه رسیدگی «ویدئو کنفرانسی» بازپرس راجع به چندتا از مطالب وبسایت ما سوال کرد به ایشان یادآوری شد که نباید داستان را از وسطش تعریف کند و اینکه لازم است ابتدا برای ما توضیح دهد که: ۱- چرا پلیس به محل اتراق ما آمد؟ ۲- در آن محل چه جرم مشهودی دید که اقدام به دستگیری کرد؟ ۳- چه جرمی در حوزه قضایی مازندران اتفاق افتاده؟

نکته جالب اینکه در روزی که قرار بود همه تشریفات قانونی فک قرار و تبدیل آن به قرار وثیقه برای آزادی آن خانمها انجام پذیرد ناگهان تعدادی زندانی را به دفتر بازپرس چمانی آوردند که جرمشان این بود که به خانه رئیس حفاظت دادگستری مازندران دستبرد زده و مقادیر زیادی طلا و چند قبضه سلاح را به سرقت برده بودند. ظاهرا آن زندانی ها بشدت کتک خورده بودند.

نتیجه اخلاقی: ۱- جلسه رسیدگی بعضی از زندانیان حضوری است و نه خاله بازی اینترنتی! ۲- رئیس حفاظت دادگستری مازندران مقادیر زیادی طلا و چند قبضه سلاح در خانه خود نگهداری میکند!! ۳- دزدهایی که به خانه اشخاص رده بالای دادگستری مازندران دستبرد می‌زنند دارای حق محرمانگی هستند و در مقابل چشم چند زندانبان و سرباز وظیفه و کارمند دادگستری و سازمان زندانها از خودشان دفاع نمی کنند؛ یعنی که حق محرمانگی مسئول به سارقش هم سرایت می‌کند!

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

۰۲/۷/۱۵


ادامه از طریق لینک های زیر:

نامه سرگشاده – بخش هجده – شهرام قربانی و اصغر بابائی

نامه سرگشاده – بخش نوزده : آلوده کردن رهبری

نامه سرگشاده – بخش بیست: وزارت اطلاعات در جریان بازداشت ما نبوده!

نامه سرگشاده – بخش بیست و یک: آلوده کردن وزارت اطلاعات!

نامه سرگشاده – بخش بیست و دو: شبکه مخوف آگاهی ها و اطلاعاتی ها

نامه سرگشاده – بخش بیست و سه: مستر ضاد غافلگیر می شود!

نامه سرگشاده – بخش بیست و چهار: دست و پا زدن های مستر ضاد

نامه سرگشاده – بخش بیست و پنج: مستر ضاد خودش به تنهائی یک وزارتخانه است!

نامه سرگشاده – بخش بیست و شش: چمانی با توسل به استفتا دست رهبری را در لجن خویش فرو می برد!

نامه سرگشاده – بخش بیست و هفت: ختم تحقیقات چمانی و…«میترائیسم» چمانی و «چمانیسم» میترا!

نامه سرگشاده – بخش بیست و هشت: گزارش پلیس ۱۱۰ نه شماره شناسائی دارد و نه امضای شاکی!

نامه سرگشاده – بخش بیست و نه: سرگرد غلام رضا خدادادی و… باز هم شهرام قربانی

نامه سرگشاده – بخش سی: صورتجلسه دستور مقام قضائی بدون امضای مقام قضائی است!

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)